Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران، ژوست هیلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در گروه بین المللی بحران در نوشتاری تفصیلی به بررسی جایگاه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در جنگ غزه پرداخته و با اشاره به اینکه حامیان اسرائیل و حماس جنگ را در غزه آغاز نکردند اما می توانند به آن پایان دهند می نویسد:

همانطور که به طور گسترده اشاره شده است، مقامات امنیتی اسرائیل در حمله تکان دهنده حماس در 7 اکتبر کاملاً غافلگیر شدند، شکستی که باعث شد تا ساعت ها قبل از اینکه نیروهای اسرائیلی بتوانند کنترل را به دست گیرند، تنش ادامه یابد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما اسرائیلی ها تنها کسانی نبودند که آماده نبودند. متحدان خود حماس، از جمله حامی اصلی آن، ایران نیز همینطور بودند. همانطور که ایران و سایر اعضای  محور مقاومت به صراحت اعلام کردند، حماس از قبل به آنها در این باره اطلاع رسانی نکرده بود.

اما مقامات ایرانی به این نتیجه رسیدند که نمی توانند اجازه دهند حماس به تنهایی مبارزه کند، به ویژه زمانی که کارزار نظامی ویرانگر اسرائیل در نوار غزه شروع به برانگیختن خشم در سراسر خاورمیانه کرد. با این حال، آنها نسبت به برانگیختن یک جنگ گسترده تر محتاط بودند. در نتیجه، ایران از طریق سایر اعضای محور خود - از جمله حزب‌الله لبنان، حوثی‌ها در یمن، و شبه‌نظامیان شیعه در عراق و سوریه - سعی کرده است در خط باریکی بین پاسخ به تقاضای اقدام و جلوگیری از پاسخ‌های مستقیم به اسرائیل قدم بردارد .  حماس با اقدام بدون هماهنگی با جمهوری اسلامی ایران بحران خطرناکی را به وجود آورد که تهران را نیز تهدید کرده است.

پس از پنج ماه جنگ در غزه، ایالات متحده با مشکل مشابهی مواجه است. ایالات متحده به عنوان حامی و متحد اصلی اسرائیل، قاطعانه از اسرائیل در عزم خود برای ریشه کن کردن حماس در غزه حمایت کرده است. با این حال، دولت اسرائیل به طور مستمر از خواسته های ایالات متحده برای اقدام با خویشتن داری سرپیچی کرده و باعث یک فاجعه انسانی شده است که تاکنون جان بیش از 32هزار فلسطینی را گرفته است.

در حال حاضر، رهبران اسرائیل تهدید می‌کنند که حمله بزرگی به رفح، منطقه‌ای در جنوب غزه که بیش از یک میلیون غیرنظامی در آن ساکن شده، ادامه خواهند داد، این در حالی که دولت بایدن بارها اعلام کرده اکه با چنین اقدامی مخالف است.

اسرائیل به دلیل بی اعتنایی به توصیه های واشنگتن، خطر تضعیف موقعیت ایالات متحده در خاورمیانه را به وجود آورده و دولت بایدن را در معرض اتهاماتی مبنی بر اتخاذ استانداردهای دوگانه در لحظه ای قرار می دهد که واشنگتن می خواهد حمایت جهانی را به سمت اوکراین جلب کند. این سیاست اسرائیل حتی می‌تواند پای ایالات متحده را به یک درگیری نظامی گسترده‌تر در منطقه بکشاند. چنان شکافی بین رهبران ایالات متحده و اسرائیل به وجود آمده که ایالات متحده در 25 مارس در اقدامی بی سابقه از وتوی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش‌بس در غزه بود خودداری کرد.

اگرچه ماهیت حمایت ایران از حماس و حمایت ایالات متحده از اسرائیل با هم متفاوت است، اما هر دوی این موارد چیزی را نشان می دهد که می توان معضل حامی نامید. برای دهه‌ها، قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای از ایالات متحده و روسیه گرفته تا ایران و عربستان سعودی به دنبال متحدان و شرکای محلی برای گسترش نفوذ و قدرت پروژه خود در خاورمیانه بوده‌اند. در تئوری، شکل گیری چنین روابط میان دو طرف به عنوان حامی و به اصطلاح مشتری یا همان نیروی نیابتی به ایجاد یک حائل بین قدرت‌های بزرگ کمک می‌کند و البته به هرکدام از طرفین این ظرفیت را می دهد که پس از یک سری عملیات دست به انکار دخالت مستقیم در آن بزنند چرا که اگر این کار را نکنند هرکدام از این عملیات ها می تواند به تشدید تنش میان دو طرف منتهی شود.

از سوی دیگر، هرچند که حامیان دست به تسلیح و حمایت از این وابستگان منطقه ای می زنند اما  به آنها آزادی عمل قابل توجهی برای پیگیری سیاست های خود می دهند.  در میان یک درگیری مسلحانه در مقیاس جنگ فعلی در غزه، فقدان کنترل مستقیم می تواند منجر به حوادثی شود که به منافع حامیان لطمه می زند یا حتی آنها را به رویارویی مستقیم با رقبای خود نزدیک می کند. همانطور که رهبران بین المللی برای پایان بازی در غزه فشار می آورند، آنها باید خطرات و فرصت های خاصی را که این پویایی ایجاد کرده است، کشف کنند.

هم رابطه هم فاصله

شاید پیچیده ترین رابطه حامی در خاورمیانه امروز رابطه بین ایران و متحدان مختلف محلی آن باشد. برای ایران، حمایت از مجموعه‌ای از گروه‌های منطقه‌ای مانند حزب‌الله و حماس چیزی است که آن را «استراتژی دفاعی پیشرو» می‌نامد. هدف این است که به ایران اجازه داده شود در چند جبهه به هر حمله یا تهدیدی علیه خود بدون دخالت نیروهای ایرانی پاسخ نظامی دهد. به عنوان مثال، آگاهی دولت اسرائیل از اینکه زرادخانه موشکی حزب الله می تواند به اهدافی در سراسر اسرائیل برسد، بیمه نامه مهمی برای ایران فراهم کرده است. اما موفقیت این استراتژی همچنان مستلزم این است که ایران تصمیم بگیرد چه زمانی و کجا متحدان خود را فعال کند.

ایران و اعضای محور مقاومت، متعهد به خارج کردن ارتش آمریکا از خاورمیانه هستند. اما تهران آن را به عنوان یک هدف بلندمدت می‌بیند که با محبوبیت زدایی از ایالات متحده و سخت تر کردن حفظ این ردپا در خاورمیانه قابل تحقق است. اقدامات عجولانه متحدان محلی ایران می تواند با ایجاد موقعیت های غیرقابل پیش بینی، این اهداف دوگانه را برهم بزند، همانطور که حمله حماس در 7 اکتبر به وضوح نشان داد.

در میان گروه‌های محور مقاومت، حزب‌الله به‌ویژه به ایران نزدیک است: همانطور که ایران به این گروه به عنوان دفاع پیشروی خود در مرز اسرائیل نیاز دارد، حزب‌الله نیز برای تضمین تسلط خود در لبنان به کمک مالی و نظامی ایران نیاز دارد. در نتیجه بعید است حزب الله بدون تایید ایران حمله ای تمام عیار به اسرائیل انجام دهد. در مقایسه با رابطه حماس با ایران، رابطه حزب الله با تهران به عنوان حامی خود جنبه بیشتری از  همزیستی مسالمت آمیز را شامل می شود. با این حال، تردید وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی ایران قدرت مانور و استقلال حزب الله لبنان در محیط سیاسی داخل لبنان را محدود کند، این گروه همچنان به حمایت بی چون و چرا از ایران ادامه دهد.

حوثی‌ها که درگیر جنگ خودشان در یمن هستند، رابطه انعطاف‌پذیرتری با حامیان ایرانی خود دارند. آنها که سالها در داخل یمن نیروی سیاسی طرد شده محسوب می شدند، مدت‌هاست که برای حمایت به ایران چشم دوخته‌اند. با این حال، حوثی ها تاکنون بیش از یک بار صراحتاً هدایت استراتژیک ایران را نادیده گرفته‌اند. به عنوان مثال، در سال 2015، پس از تصرف صنعا، پایتخت یمن توسط حوثی‌ها، تهران به آنها توصیه کرد که برای کنترل کامل کشور به سمت جنوب به سمت عدن هجوم نبرند. اما آنها به هر حال پیش رفتند و در جنوب گیر افتادند و در نهایت مجبور به عقب نشینی شدند. همانطور که طارق صالح، فرمانده نیروهای دریای سرخ یمن و معاون شورای رهبری ریاست جمهوری این کشور، در ماه ژانویه در مقر نظامی خود در شهر مخا در دریای سرخ به من و همکارش گفت: «ایران استراتژیک رفتار و قدم به قدم حرکت می‌کند. اما حوثی ها بی تاب هستند و می خواهند تند حرکت کنند.  چنین تندخویی می تواند ایران را به دردسر بیاندازد.»

البته قابل توجه است که پس از حمله عدن بود که ایران شروع به ارائه کمک های نظامی به حوثی ها کرد و به آنها اجازه داد در مقابل مداخله عربستان سعودی و امارات و در عین حال حفظ نفوذ ایران در یمن از خود دفاع کنند. علاوه بر این، تکه تکه شدن کامل دولت یمن که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته می شد به حوثی ها کمک کرد تا کنترل بخش بزرگی از یمن را حفظ کنند و البته ایران هم توانست نفوذ قابل توجهی در این میدان پیدا کند.  حمایت ایران همزمان با جنگ یمن افزایش یافت و حوثی ها را قادر ساخت تا پهپادها و موشک ها را به عربستان سعودی و امارات متحده عربی بفرستند. این یک اهرم فشار آشکار برای تهران در برابر رقبای منطقه ای خود بود.

پس از اینکه ایران و عربستان سعودی یک سال پیش روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند، تنش های منطقه ای کاهش یافت. جنگ غزه به حوثی‌ها این فرصت را داده تا اهرم فشار خود را افزایش دهند، این بار با انجام حملات مداوم علیه کشتی‌های تجاری در دریای سرخ و خلیج عدن. در انجام این کار، آنها با سایر اعضای ائتلاف مورد حمایت ایران هماهنگ عمل کرده اند.

حماس به عنوان یک گروه اسلامگرای سنی، روابط سست‌تری با ایران داشته است. از آغاز سال 2012، زمانی که اعتراضات مردمی در سوریه برای تهدید دولت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه آغاز شد، حماس از دولت سوریه و حامی آن ایران جدا شد زیرا آنها به گروه های شورشی سنی حمله می کردند. در نتیجه، رهبران حماس مجبور به ترک دمشق شدند و ایران بودجه این گروه را کاهش داد. روابط حماس با تهران تنها چند سال قبل از حملات 7 اکتبر ترمیم شد، پس از آن که رهبران نظامی حماس در غزه در این گروه برتری یافتند. این رهبران روابط حماس با ایران را تجدید کردند و تهران شروع به تأمین بودجه، سلاح و آموزش نظامی برای آنها کرد.

برای تهران، اضافه شدن حماس به این محور به این معنی بود که اکنون می تواند از دو جهت - لبنان و غزه - بر اسرائیل فشار بیاورد و از نظر تئوریک حتی اسرائیل را مجبور به جنگ  در دو جبهه کند. با این حال، تحکیم این دوستی درک ضمنی این موضوع از سوی ایران بود که حماس به مقابله با اسرائیل به شیوه نسبتاً محدودی که در طول جنگ‌های مختلف در غزه از زمانی که این گروه کنترل این منطقه را در سال 2007 به راه انداخته بود، ادامه خواهد داد. حمله 7 اکتبر حماس، ایران و حزب‌الله را در موقعیت حساسی قرار داد: هر دو تلاش کرده‌اند حمایت خود را از حماس و فلسطینی‌ها نشان دهند و در عین حال از اقدامات حماس فاصله بگیرند و از تشدید تنش اجتناب کنند.

یک اتحاد نه چندان کم دردسر

همانطور که جنگ در غزه نشان داده، حامیان گروه های نیابتی یا متحدان باید مراقب باشند که اسرائیل یا گروه های غیردولتی مانند متحدان محلی ایران، از کنترل خارج نشوند.  حمله ژانویه به یک پایگاه نظامی ایالات متحده در شرق اردن توسط کتائب حزب الله، یک گروه شبه نظامی عراقی مورد حمایت ایران را در نظر بگیرید. همانطور که به طور گسترده گزارش شده بود، در 28 ژانویه، این گروه یک پهپاد مسلح را به داخل پایگاه فرستاد و سه سرباز آمریکایی را کشت. اگرچه ممکن است این حادثه به دلیل یک اشتباه محاسباتی و نه عمدی باشد، اما این اولین بار پس از سال ها بود که سربازان آمریکایی توسط گروه های مورد حمایت ایران کشته شدند. ایالات متحده با حمله، تعدادی از تأسیسات شبه نظامی در سوریه و عراق را بمباران کرد و بیش از 40 نیروی نظامی متعلق به سایر گروه های شبه نظامی عراق (از جمله برخی که مستقیماً مورد حمایت ایران نیستند) و همچنین فرمانده ارشد کتائب حزب الله که مسئول عملیات سوریه بود را کشت.

در واقع، هم فرماندهان ایرانی و هم فرماندهان کتائب حزب الله بلافاصله متوجه شدند که حمله به برج 22 از خط قرمز ایالات متحده عبور کرده است. چند ساعت پس از این حادثه، فرمانده نیروی قدس ایران، اسماعیل قاآنی، به بغداد رفت تا از گروه های مرتبط با ایران بخواهد که حمله به نیروها یا مقرهای آمریکایی را متوقف کنند. کتائب حزب الله بلافاصله اعلام کرد که عملیات نظامی خود را متوقف می کند و همراه با گروه های همفکر عراقی از مواضع خود در سوریه عقب نشینی می کند. واکنش سریع به هشدار واشنگتن نشان داد که ایران تمایلی به تشدید اوضاع ندارد. ایران پیام مشابهی را از طریق عربستان سعودی و احتمالاً از طریق کانال های دیگر به دولت جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده ارسال کرد.

اگرچه کتائب حزب‌الله بعداً تصمیم قبلی خود مبنی بر تعلیق عملیات را لغو کرد اما از آن زمان، گروه‌های عراقی که حملات خود را در سوریه از سر گرفته‌اند  به وضوح خط قرمزی را رعایت کرده‌اند که شامل پرهیز از کشتن نیروهای آمریکایی می شود.

ایران می تواند گام های بیشتری برای مهار گروه های مورد حمایت خود بردارد از جمله تعلیق حمایت نظامی. اما به نظر می رسد اکثر اعضای محور مقاومت به خوبی از خطوط قرمزی که ایران از آنها انتظار دارد آگاه هستند. برای مثال، حوثی‌ها در حملات خود به کشتی‌رانی در دریای سرخ مراقب بودند که ملوانان آمریکایی را نکشند.

به ادعای نویسنده این گزارش: در چنین شرایطی می توان گفت که جنگ غزه تهران را در مخمصه‌ای قرار داده است . ایران با کمک به حماس تا حدی که بتواند یک حمله نظامی قدرتمند به اسرائیل انجام دهد، کنترل خود بر این گروه را از دست داده است.

راه حل چیست؟

برای ایران و ایالات متحده، جنگ غزه خطر رویارویی نظامی مستقیم را افزایش داده است. هر دو دولت اعلام کرده اند که حداقل در حال حاضر به دنبال چنین رویارویی نیستند که این اطمینان بخش است. با این حال، چیزی به نام کنترل کامل در روابط حامی و نیروی نیابتی یا متحد وجود ندارد،  هیچ راهی برای جلوگیری از تصادفات یا محاسبات اشتباه که می تواند یک جنگ منطقه ای همه جانبه را رقم بزند، هم وجود نخواهد داشت. زمانی که تندروهای‌های هر دو طرف از رهبران خود می‌خواهند دست به اقدامات تلافی‌جویانه‌تر بزنند - مانند زمانی که برخی از اعضای جمهوری‌خواه کنگره، دولت بایدن را به دنبال انتقام‌جویی علیه ایران پس از حادثه کتائب حزب‌الله فراخواندند، مهار چرخه‌های تشدیدکننده در بن‌بست‌های منطقه‌ای دشوار است.

به نوبه خود، متحدان محلی حامیان باید به مردم خود درباره عملکرد این متحدان یا نیروهای نیابتی هم پاسخ دهند. برای مثال، اگر یک موشک حزب‌الله یا فلسطینی که از لبنان شلیک می‌شود، به یک شهر اسرائیلی اصابت کند و تلفات گسترده‌ای ایجاد کند، رهبران اسرائیل تقریباً به طور قطع چاره‌ای جز پاسخ دادن با قدرتی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون نشان داده ‌اند، ندارند. اطلاع از این خطرات تا حدودی توضیح می دهد که چرا واشنگتن و تهران هر دو تلاش کردند مقداری از فاصله را با اسرائیل و حماس به عنوان متحدان خود پس از 7 اکتبر حفظ کنند.

ایران و آمریکا با توجه به این احتمال که یک تصمیم عجولانه یا اقدام تشدید کننده توسط یکی از متحدان آنها  می تواند باعث یک جنگ منطقه ای شود،  باید مشتاق اقداماتی باشند که خطر چنین سناریویی را کاهش دهد. هر دو راه هایی برای مهار متحدان خود دارند، اما تنها در صورتی این کار را انجام می دهند که باور داشته باشند می توانند هم محبوبیت خود را حفظ کنند و هم از تشدید تنش جلوگیری کنند. این امر مستلزم درک متقابل ضمنی است که می تواند از طریق دیپلماسی در پشت درهای بسته حاصل شود.  مایه دلگرمی است که مقامات ارشد ایالات متحده و ایران از 7 اکتبر حداقل در دو نوبت گفتگوهای غیرمستقیم داشته اند و دولت های آنها به روش های غیرمستقیم دیگری نیز پیام هایی را برای یکدیگر ارسال کرده اند.

برای ایران، بهترین راه برای پیشبرد  دیپلماسی مدیریت تنش این خواهد بود که قطر - نه یک متحد، بلکه کشوری که با آن روابط دوستانه دارد - میانجی‌گری موفقیت آمیز آتش‌بس غزه را که در تلاش است همراه با ایالات متحده و مصر تنظیم کند، انجام دهد. هیچ نشانه ای وجود ندارد که ایران در برابر این روند ایستاده باشد.  برعکس، مقامات ایرانی می‌دانند که اگر امیدوارند از نزدیکی اخیر ایران با عربستان سعودی و امارات سود ببرند، نباید روند آتش‌بس مورد حمایت خلیج فارس را مختل کنند. با این حال، اگر و زمانی که آتش بس برقرار شود، تهران باید متحدان محلی خود را وادار به عقب نشینی کند: حزب الله باید حملات خود را به اسرائیل متوقف کند، حوثی ها حملات خود را به کشتیرانی متوقف کنند و گروه های شبه نظامی عراقی حملات خود علیه منافع آمریکا در عراق و سوریه را متوقف کنند. مقامات ایرانی ممکن است از هدف استراتژیک بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه چشم پوشی نکنند، اما می توانند از نیروهای محور مقاومت بخواهند که در کوتاه مدت عقب نشینی کنند.

برای ایالات متحده نیز، آتش بس غزه بهترین راه برای خروج از معضل حمایت از اسرائیل خواهد بود. اما برای اینکه اسرائیل با آتش بس موافقت کند، دولت بایدن باید اهرم های بیشتری را در اختیار داشته باشد. واشنگتن باید از اسرائیل بخواهد که اهداف جنگی خود را از طریق آتش بس و تهیه پیش نویس یک برنامه برای غزه پس از جنگ در هماهنگی نزدیک با ایالات متحده، دولت های عربی و اروپا دنبال کند. ایالات متحده باید با اقدامات واقعی از این خواسته حمایت کند. اهرم آشکار، زمانی که سایر محرک ها کارساز نیستند، شرطی کردن ادامه عرضه تسلیحات تهاجمی به پیشرفت در جهت پایان دادن به جنگ است. به همین ترتیب، واشنگتن می‌تواند با توقف صادرات تفنگ‌های خودکار مورد استفاده شهرک‌نشینان اسرائیلی در کرانه باختری، خشونت‌های اسرائیل را کاهش دهد.

یکی از نکته های عجیب در جنگ کنونی ممکن است این باشد که ایالات متحده و ایران، به عنوان حامیان متحدان خود یعنی اسرائیل و حماس، بیش از آنچه که تشخیص دهند، اشتراکات مشترک دارند. هر دو از آتش بسی که خطر یک جنگ منطقه ای را پایان می دهد، سود خواهند برد. هر دو احتمالاً می‌توانند در پشت صحنه برای حمایت از چنین آتش‌بسی و اطمینان از برقراری آن اعتبار کسب کنند. البته مشخص نیست که آیا این نیروها قادر خواهند بود جنگ را متوقف کنند یا خیر و اگر بله چه زمانی این کار را انجام خواهند داد. با این وجود، ایران و آمریکا بر خلاف دیگر قدرت های خارجی، حداقل ابزارهایی برای این کار دارند و اگر به زودی از آنها استفاده نکنند، ممکن است متوجه شوند که جنگ در غزه تنها مقدمه ای برای یک آتش سوزی خطرناک تر است.

 

منبع: جماران

کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی ایران و آمریکا جنگ غزه 2023 انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی مورد حمایت ایران عربستان سعودی ایالات متحده کتائب حزب الله عنوان حامی محور مقاومت متحدان محلی دولت بایدن برای ایران متوقف کنند متحدان خود شبه نظامی حملات خود دریای سرخ عقب نشینی منطقه ای جنگ غزه حوثی ها آتش بس یک جنگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۳۱۰۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد

سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که در شرایط فعلی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید به‌شدت فعال‌تر شود و ضمن در پیش گرفتن دیپلماسی متوازن و متعادل با همه کشورهای جهان، به‌دنبال خنثی کردن تلاش‌های حامیان (رژیم) اسرائیل برای افزایش فشار علیه ایران باشد.

به گزارش هم میهن، این دیپلمات پیشین معتقد است که وزارت امور خارجه باید تلاش برای احیای برجام و خروج از لیست سیاه FATF را در اولویت کارهای خود قرار دهد، چراکه این دو پرونده باعث شده‌است که استمرار تحریم‌های گسترده علیه ایران باعث مشکلات عدیده اقتصادی برای کشور شود.

سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نکاتی را مطرح کرده است که می‌خوانید:

به نظر می‌رسد فاز نظامی رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل به پایان رسیده‌است. فکر می‌کنید که دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این شرایط چه مسئولیتی بر عهده دارد؟

شرایط به‌گونه‌ای است که موقعیت نظامی و جایگاه ایران در منطقه تا حدی مورد توجه کشورهای منطقه و جهان قرار گرفته‌است. الان شرایطی پدید آمده‌است که باید فعالیت‌های جدی دیپلماتیک در زمینه‌های مختلف آغاز شود. حامیان (رژیم) اسرائیل، چه در آمریکا و اروپا و چه در نهادهایی مانند اتحادیه اروپا و گروه ۷ سعی می‌کنند که از این وقایع سوءاستفاده کنند و فشارها را بر تهران افزایش دهند.

این کشورها و نهادها به‌هیچ‌وجه نگران حمله (رژیم) اسرائیل به کنسول‌گری ایران در دمشق نبودند، اما حالا به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار پاسخ مشروع ایران به این اقدام نظامی باعث نگرانی آن‌ها شده‌است. با توجه به اینکه جو تبلیغاتی علیه ایران تشدید شده و این کشورها قصد دارند به‌دنبال تحریم ایران بروند، باید کارزار جدی دیپلماتیک در زمینه‌های مختلف، هم در منطقه و هم در اروپا و سازمان ملل داشته‌باشیم تا بتوانیم اقدام‌هایی را که کشورهای غربی قصد دارند علیه ایران انجام دهند، خنثی شود.

در عین حال دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید تمام تلاش خود را به کار گیرد که قضایای مسکوت و معطل‌مانده از گذشته مانند برجام و FATF را نیز حل و فصل کند، چراکه تا این قضایای دیپلماتیک حل‌وفصل نشود، ما از تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی شدید ناشی از آن رنج خواهیم برد.

فکر می‌کنید با تحولات اخیر آیا آمریکایی‌ها حاضر خواهند بود باز هم پای میز مذاکره بنشینند و در مورد برجام صحبت کنند؟

الان آمریکا در شرایط خاصی قرار دارد. در شش ماه گذشته هم مشخص شد که آمریکایی‌ها به دنبال مشارکت در جنگ یا گسترش بحران در منطقه نیستند و تا این حد مشخص شده‌است که سیاست آمریکا این است که جنگ غزه در سراسر خاورمیانه گسترش پیدا نکند، پای کشورهای دیگر به آن کشیده‌نشود و آمریکا درگیر یک منازعه جدید در منطقه نشود.

در این زمینه به نظر می‌رسد که انگیزه‌های ایران و آمریکا مشابه یکدیگر باشد و ایران هم علاقه‌ای به گسترش منازعه در منطقه ندارد. اما در مورد برجام و مسائل مرتبط با آن، شاید هنوز وقت گفت‌وگو در این مورد فرا نرسیده‌باشد. در چارچوب تعامل دیپلماتیک شاید هم لازم نباشد که در گام نخست سراغ احیای برجام برویم.

الان اولویت‌های مهمی وجود دارد. آمریکا که ۶ سال است از برجام خارج شده‌است و عضو این توافق نیست، این امکان وجود دارد که با طرف‌های باقی‌مانده در برجام برای اجرای احکام معطل‌مانده آن تعامل کرد و در این زمینه مذاکرات را با جدیت پی گرفت.

برای این مهم لازم است که کارشناسان خبره سیاست خارجی وارد کار شوند و دولت از ظرفیت‌های دیپلمات‌های باتجربه و نخبه کشور برای مذاکرات در مورد برنامه هسته‌ای ایران استفاده کند و اجازه بدهد که چه در حوزه مذاکرات هسته‌ای و چه در حوزه خارج شدن از فهرست سیاه FATF وضعیت از حالت توقف خارج شود و کارها پیش برود.

ارزیابی شما از عملکرد ۷ ماه گذشته دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بعد از عملیات طوفان‌الاقصی و جنگ غزه چیست؟

این سوال خیلی کلی است و نمی‌توان به سادگی به آن پاسخ قاطعی داد. قضایای مختلف در حوزه سیاست خارجی با هم مرتبط است. دستگاه سیاست خارجی موظف است که منافع بین‌المللی کشور را در همه حوزه‌ها با جدیت پیگیری کند. همانگونه که عرض کردم چه در حوزه برجام و FATF و چه در حوزه جلوگیری از افزایش فشار به ایران پس از پاسخ نظامی ایران به (رژیم) اسرائیل، دستگاه دیپلماسی باید مقتدرانه پیگیر منافع ایران باشد.

در عین حال باید در حوزه‌های دیگر مانند روابط دوجانبه مثل روابط با سوریه، روابط با روسیه و چین، دستگاه دیپلماسی ما فعالانه‌تر عمل کند. مهم‌ترین مسئله این است که باید از این محدودیت‌هایی که برای سیاست خارجی ایجاد شده‌است، خارج شویم و باید روابط خارجی خود را خیلی جدی با همه کشورها گسترش دهیم. نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود.

اگر روابط ما مثل شرایط کنونی محدود باقی بماند، قدرت‌های دیگر از این محدودیت سوءاستفاده خواهند کرد. دستگاه دیپلماسی باید به صورت جدی در این زمینه‌ها فعال شود و تغییرات جدی به وجود بیاورد.

عملیات وعده صادق تا چه اندازه باعث شد که اسرائیلی‌ها نسبت به عملکردشان در آینده محتاط‌تر شوند؟

بسیار مؤثر بود. اسرائیلی‌ها باور نمی‌کردند که ایران دست به اقدامی چنین گسترده در واکنش به اقدامات آن‌ها بزند. اسرائیل بعد از جنگ ۱۹۷۳ پوشش امنیتی قدرتمندی برای خودش ایجاد کرده‌بود و هم متحدانش چه در غرب از طرف آمریکا و اروپا و چه در شرق از طریق شوروی و بعد از آن روسیه، کمک‌های گسترده نظامی و دفاعی در اختیار اسرائیل قرار می‌دادند.

قدرت‌های جهانی پذیرفته‌بودند که موجودیت (رژیم) اسرائیل و امنیت اسرائیل از اولویت‌های اصلی خودشان است. این موضوع در آمریکا به یک سیاست دوحزبی و اجماعی تبدیل شده‌بود و کار تا جایی پیش رفت که از اسرائیل با عنوان ایالت پنجاه‌ویکم آمریکا یاد می‌شد. در نیم قرن گذشته به جز یک مورد پرتاب موشک‌های عراق به سمت اسرائیل، هیچ حمله‌ای به اسرائیل نشده‌بود و اسرائیل تصور می‌کرد که سازوکار بازدارندگی‌اش صددرصد موفق بوده‌است.

برای کل قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا جا افتاده‌بود که (رژیم) اسرائیل باید از لحاظ نظامی و به‌خصوص از نظر توانمندی نیروی هوایی از همه کشورهای منطقه قوی‌تر باشد. پاسخ نظامی ایران نشان داد که این حجم از تلاش‌ها بی‌فایده بوده و اسرائیل ضربه‌پذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، ضربات دیگری هم خواهد خورد.

مشارکت ائتلاف آمریکا، بریتانیا و فرانسه با حمایت برخی کشورهای عربی در رهگیری و انهدام موشک‌ها و پهپادهای ایرانی باعث شد که برخی تحلیل‌گران این موضوع را مطرح کرده‌اند که اسرائیل و آمریکا یک گام به ایجاد یک ائتلاف منطقه‌ای با مشارکت اسرائیل و کشورهای عربی برای مقابله با ایران نزدیک‌تر شده‌اند. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟

منازعه‌ای که بین ایران و اسرائیل پیش آمد، در واقع فقط بین ایران و (رژیم) اسرائیل نبود، بلکه بین ایران و ناتو بود. تمام ظرفیت‌های کشورهای عضو ناتو به کمک اسرائیل آمد و به همین دلیل هم بود که موفق شدند برخی از پهپادها و موشک‌های ایران را منهدم کنند. صرفاً خود اسرائیل در عملیات ایران مدافع نبود، بلکه ظرفیت بزرگی از کشورهای عضو ناتو در این دفاع مشارکت کردند. همین موضوع نشان‌دهنده توان و قدرت موشکی و پهپادی ایران بود، چراکه برای بی‌اثر کردن این عملیات کل ظرفیت کشورهای متحد اسرائیل در ناتو با همه امکانات وارد صحنه شدند.

بعضی از کشورهای عربی مثل اردن از (رژیم) اسرائیل دفاع کردند و برخی کشورهای عربی هم آسمان خودشان را در اختیار آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار دادند و سعی کردند که در این حمله اسرائیل ضربات کمتری بخورد. اسم این ائتلاف را هر چیزی بگذاریم، چه به آن بگوییم ناتوی خاورمیانه یا ناتوی عربی یا هر چیز دیگر، در این شرایط شاهد بروز عملی آن بودیم.

ولی اینکه در آینده قرار باشد چنین تشکیلاتی واقعاً شکل بگیرد، به شرایط آینده منطقه بستگی دارد و از الان نمی‌توان پیش‌بینی کرد؛ به‌خصوص اینکه کشورهای منطقه هم می‌دانند که اگر بخواهند وارد فاز یک ائتلاف شوند، آنگاه باید امنیت و آینده خود را دربست در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار دهند و خودشان را با آن‌ها هم‌سرنوشت کنند. همانگونه که در سال‌های گذشته مشاهده کرده‌ایم، همه سیاست‌های آمریکا و اسرائیل همیشه برای همه کشورهای عربی قابل پذیرش نیستند.

دیگر خبرها

  • آیا اعتراضات دانشجویی باعث تغییر سیاست آمریکا می‌شود؟
  • تلنگری به طرفداران گفتمان سازش
  • محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد
  • ضد حمله آمریکا به توسعه روابط ایران با شرق | فشار بر مالزی
  • شرط حماس برای خلع سلاح : تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 67 و پایان اشغال
  • تنها راه بازگشت امنیت به منطقه، پایان دادن به فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده اسرائیل است
  • اکثر آمریکایی‌ها معتقدند حمایت بیش از حد واشنگتن از تل‌آویو هدر دادن دلارهایشان است
  • واکنش سفیر روسیه در آمریکا به کمک‌های جدید به اوکراین
  • فارن افرز: چرا قدرت بزرگ‌تر همیشه در ژئوپلیتیک بهتر عمل نمی‌کند؟
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد